روز یازدهمم (پنجشنبه 6 فروردین 94)

فندق خاله
من محمدم،فندق خاله
روز یازدهمم (پنجشنبه 6 فروردین 94)
ن : محمد پورذاکری ت : جمعه 6 فروردين 1394 ز : 22:18 | +

امروز تا ظهر خواب بودم،فقط تند تند برای شیر بیدار می شدم و زودی می خوابیدمچشمکهمش بغل مامانی بودمخنده

عکس من

ببینید چه جیگر خوابیدم...کلا خیلی جیجر شدما نه؟؟؟

امروز نی نی های خاله سپیده هی تند تند می اومدند منو بغل کنند و تند تند سر بغل کردن من باهم دعواشون می شد...منم گفتم گوگولی مگولی ها دعوا نکنید بغل هر دوتون میام بیایید

ببینید دختر خاله نازمو (الیزا خیلی کوچولو نیستا 7 سالشه امسال مدرسه میره کلاس اوله)

عکس من

اینم علی علی مولاست (پسر خاله کوچولوم اونم با محمدطه فقط فقط 2 سال از من زودتر اومده)

عکس من

خب حالا دویاره الیزا...

عکس من

دوباره علی...خنده

ااااا حالا ی دقه ام بپرم بغل بابایی، دلم براش هوارتا تنگ شد...می دونم دل بابایی هم برام تنگ رفته...دو دقیقه است ندیدمش

عکس من

آخیش بعد ی خواب خوب، دلم وا شد روی گل همه رو دیدم...

امشب بابایی ی قرآن رو با دستمال سبز متبرک کربلا (که روش نوشته بود یا فاطمه الزهرا) سنجاق کرد به قنداق فرنگیم تا همیشه بالای سرم باشه و محافظم ان شالله...

تازه هر روز و هر شب وقتی می خوابم بابایی و مامانی با تبلتم برام قرآن می ذارند...اِنگده خوبه...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: محمدم 11 روزه, نی نی, عکس نی نی,
.:: ::.


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © by fandoghkhale
This Template By Theme-Designer.Com